نذار تنهابمونم ..حسن
نگارش در تاريخ 29 / 11 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
چقده سخته بدونی اونکه میخایش نمی مونه که دلش یه جای دیگه است وهمه وجودش مال اونه چقده برای اونکه جون میدی غریبه باشی بگی میخام باتوباشم........... بگه میخام که نباشی..!!!!!!!!! سلام دوستای گلم..این اخرین پسته که میذارم!! بالاخره بعداز 5سال با حسن تموم کردم... اوایل خیلییی برام سخت بود..چن روز اول اینقد سخت بود واسم که از شدت گریه نفسم بالا نمیومد! اما چ کنم..باید کنار بیام باهاش..باغم نبودنش... خب منونمیخادنمیشه که ب اجبار کنار خودم نگهش دارم!! امیدوارم هر جایی که هس سالم باشه.کنار عشقش خوشبخت بشه!! فقط امیدوارم خاطراتی که تو این 5سال باهم داشتیمو فراموش نکنه!!
ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ 20 / 11 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
چه رسم جالبی است، محبتت را میگذارند پای احتیاجت، صداقتت را میگذارند پای سادگیت، سکوتت را میگذارند پای نفهمیت، نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت، … … … و وفاداریت را پای بی کسیت، و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تن‌هایی و بیکس و محتاج….!!
نگارش در تاريخ 20 / 11 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
آدم های ِ ساده... ساده هم عاشق می شوند... ساده صبوری می کنند... ساده عشق می وَرزَند... ساده می مانند... اما سَخت دِل می کنند... آن وقت که دل می کنند... جان می دَهند... سخت میشکنند... سخت فراموش میکنند... . . . . خدایا ساده بودن چه سخت است
نگارش در تاريخ 5 / 11 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن

نگارش در تاريخ 28 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
شک نکن...! اینده ای خواهم ساخت که گذشته ام جلویش زانو بزند....! قرار نیست من هم دل کس دیگری را بسوزانم برعکس کسی راکه وارد زندگیم میشه اونقدر خوشبخت میکنم که به هرروزی که جای اون نیستی به خودت لعنت بفرستی...!
نگارش در تاريخ 26 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
نه من دست هایش را رهامیکنم.نه اودلش میخواهد ازمن جداشود.همیشه وهمه جا باهمیم
نگارش در تاريخ 26 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
نیستی دارم دق میکنم نیستی دارم میپوسم عکساتومن یکی یکی ورمیدام میبوسم پیرهن یادگاریتوهرشب دارم بومیکنم برای برگشتن تو به اسمون رو میکنم نیستی دارم دق میکنم نیستی دارم میپوسم عکساتومن دونه دونه ورمیدارم میبوسم ازخدامیخام دوباره تورو ببینم روبه روم قسم به اشک حسرتم فقط همینه ارزوم ی عالمه گل میارم همه روپرپر میکنم هرشب دارم همینجوری باتنهاییم سرمیکنم . . . تموم اشکام هدیه نبودنت کنار من نمیدونی چی میگذره به قلب بی قرار من . . . . وای که چقدسخته برام ثانیه هابدون تو دلم میخاد باز ببینم چشای مهربون تو . . . نیستی دارم دق میکنم نیستی دارم میپوسم...........!
نگارش در تاريخ 6 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
درد دارد “امروز” حرفی برای گفتن نداشته باشی با کسی که تا “دیروز” تمام حرف هایت را فقط به او می گفتی
نگارش در تاريخ 6 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
دلتنگم!!!نه دلتنگ تو... دلتنگ اینکه هرلحظه به یادم بودی.. دلتنگ هردقیقه شنیدن صدات.. دلتنگ تاصبح بیدارموندنت،فقط بخاطراینکه دل من گرفته.. دلتنگ اینکه اسممو سوالی صداکنی... دیدی؟؟؟من که دلتنگ تونیستم...
نگارش در تاريخ 6 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
بغض داری؟ آروم نـیستی؟ دلت بـــراش تـنگ شده! حــــوصله هـیـچـکسو نــــداری؟! حالا... یــاد لحظه ای بیفت کـه اون هــمه ی بی قــــراری هــای تــــو رو دیــــــد، امـــــــا !!! چـشمـاشـو بست و رفــت

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد