نذار تنهابمونم ..حسن
نگارش در تاريخ 24 / 8 / 1398برچسب:, توسط سمیرا.حسن

بازیگران و خوانندگان و چهره های مشهور در سوگِ مرتضی پاشایی

نگارش در تاريخ 24 / 12 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
خدایااااااااااا!!!!!!!! صورت حساب لطفا...باقیشم مال خودت.... منو خلاص کن...سیرشدم از زندگی!!!!!!!!
نگارش در تاريخ 24 / 12 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
تنهاشدن قدرت می خواهد واین قدرت را کسی به من داد که روزی می گفت تنهایت نمیگذارم . . . . . حرفی برای گفتن ندارم که بگم.... فقط ی بغض گنده جاخوش کرده... . . حسنم.....رفت........!!!!!
نگارش در تاريخ 7 / 12 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
به کودکی گفتند :عشق چیست؟گفت:بازی به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟گفت : رفیق بازی… به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت …به پیرمردی گفتند :عشق چیست؟گفت :عمر به عاشقی گفتند : عشق چیست؟چیزی نگفت آهی کشید و سخت گریست به گل گفتم: عشق چیست؟گفت : از من خوشبو تره به پروانه گفتم: عشق چیست؟گفت :از من زیبا تره به شب گفتم عشق چیست؟ گفت: از من سوزنده تره به عشق گفتم تو آخر چه هستی ؟؟؟گفت نگاهی بیش نیستم اگر از شما بپرسند عشق چیست ؟شما چه میگویید؟
نگارش در تاريخ 5 / 12 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
این روزا کارم فقط شده گریه وزاری.... این روزارو که میبینم باخودم میگم کاش هیچوقت عاشق نمیشدم!!! بعد5سال وتحمل کردن کلی سختی و...بهت بگن اونیکه عاشقانه دوسش داشتی مال تونیست قسمتت نبوده!!! قسمت نبوده!!! چه کلمه تلخی.... خیلی سخته ... اخه خداجونم !!!خدااااااااااااااااااا خداجونم اگه قسمتم نبود چرابعد5سال!! چرابعداین همه دل بستن وسختی!!!!!! خدایااااا!کی میخای گریه کردناوفریادزدناموببینی!!؟؟؟؟؟ خدایا الان میخام ازت بپرسم به کدامین گناه!!!! خدایا باورکن من دل کسیونشکستم...به کدامین گناه!! تقاص چیودارم پس میدم!!تقاص گناه نکرده رو!!!! جرمم فقط عشق بود!!! اصلا خدایا مگه عاشق شدن گناه!!! . . . . خدایا من عشقمواز تو میخام!!!!!!!! عد5سال بزارتت بره خیلی درده!! خدایادرد داره!!!!!!! . . ............. دوستای گلم لطفا برام دعاکنین که عشقم برگرده وبه هم برسیم!!! . . .
نگارش در تاريخ 5 / 12 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
خـــوب حـــرف زدن بـلـد نـیسـتـم . . . آدم ِ جــالبـی هــم نیـستـم . . . امـــا جــوری دوســتـت دارم . . . که وقـتی نـیسـتی گــریــه می کـنـم . . .
نگارش در تاريخ 5 / 12 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
یه وقتایی که دلت گـرفته؛ بغض داری؛ آروم نـیستی؛ دلت بـراش تـنگ شده؛ حـوصله ی هـیـچ کسیو نـداری؛ به یــاد لحظه ای بیفت که: اون هــمه ی بی قـراری هــای تـو رو دیـــد؛ اما... چـشمـاشـو بست و رفــت...
نگارش در تاريخ 29 / 11 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
چقده سخته بدونی اونکه میخایش نمی مونه که دلش یه جای دیگه است وهمه وجودش مال اونه چقده برای اونکه جون میدی غریبه باشی بگی میخام باتوباشم........... بگه میخام که نباشی..!!!!!!!!! سلام دوستای گلم..این اخرین پسته که میذارم!! بالاخره بعداز 5سال با حسن تموم کردم... اوایل خیلییی برام سخت بود..چن روز اول اینقد سخت بود واسم که از شدت گریه نفسم بالا نمیومد! اما چ کنم..باید کنار بیام باهاش..باغم نبودنش... خب منونمیخادنمیشه که ب اجبار کنار خودم نگهش دارم!! امیدوارم هر جایی که هس سالم باشه.کنار عشقش خوشبخت بشه!! فقط امیدوارم خاطراتی که تو این 5سال باهم داشتیمو فراموش نکنه!!
ادامه مطلب...
نگارش در تاريخ 20 / 11 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
چه رسم جالبی است، محبتت را میگذارند پای احتیاجت، صداقتت را میگذارند پای سادگیت، سکوتت را میگذارند پای نفهمیت، نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت، … … … و وفاداریت را پای بی کسیت، و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تن‌هایی و بیکس و محتاج….!!
نگارش در تاريخ 20 / 11 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
آدم های ِ ساده... ساده هم عاشق می شوند... ساده صبوری می کنند... ساده عشق می وَرزَند... ساده می مانند... اما سَخت دِل می کنند... آن وقت که دل می کنند... جان می دَهند... سخت میشکنند... سخت فراموش میکنند... . . . . خدایا ساده بودن چه سخت است
نگارش در تاريخ 5 / 11 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن

نگارش در تاريخ 28 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
شک نکن...! اینده ای خواهم ساخت که گذشته ام جلویش زانو بزند....! قرار نیست من هم دل کس دیگری را بسوزانم برعکس کسی راکه وارد زندگیم میشه اونقدر خوشبخت میکنم که به هرروزی که جای اون نیستی به خودت لعنت بفرستی...!
نگارش در تاريخ 26 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
نه من دست هایش را رهامیکنم.نه اودلش میخواهد ازمن جداشود.همیشه وهمه جا باهمیم
نگارش در تاريخ 26 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
نیستی دارم دق میکنم نیستی دارم میپوسم عکساتومن یکی یکی ورمیدام میبوسم پیرهن یادگاریتوهرشب دارم بومیکنم برای برگشتن تو به اسمون رو میکنم نیستی دارم دق میکنم نیستی دارم میپوسم عکساتومن دونه دونه ورمیدارم میبوسم ازخدامیخام دوباره تورو ببینم روبه روم قسم به اشک حسرتم فقط همینه ارزوم ی عالمه گل میارم همه روپرپر میکنم هرشب دارم همینجوری باتنهاییم سرمیکنم . . . تموم اشکام هدیه نبودنت کنار من نمیدونی چی میگذره به قلب بی قرار من . . . . وای که چقدسخته برام ثانیه هابدون تو دلم میخاد باز ببینم چشای مهربون تو . . . نیستی دارم دق میکنم نیستی دارم میپوسم...........!
نگارش در تاريخ 6 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
درد دارد “امروز” حرفی برای گفتن نداشته باشی با کسی که تا “دیروز” تمام حرف هایت را فقط به او می گفتی
نگارش در تاريخ 6 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
دلتنگم!!!نه دلتنگ تو... دلتنگ اینکه هرلحظه به یادم بودی.. دلتنگ هردقیقه شنیدن صدات.. دلتنگ تاصبح بیدارموندنت،فقط بخاطراینکه دل من گرفته.. دلتنگ اینکه اسممو سوالی صداکنی... دیدی؟؟؟من که دلتنگ تونیستم...
نگارش در تاريخ 6 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
بغض داری؟ آروم نـیستی؟ دلت بـــراش تـنگ شده! حــــوصله هـیـچـکسو نــــداری؟! حالا... یــاد لحظه ای بیفت کـه اون هــمه ی بی قــــراری هــای تــــو رو دیــــــد، امـــــــا !!! چـشمـاشـو بست و رفــت
نگارش در تاريخ 6 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
کمی دروغ بگو پینوکیو......... دروغ های تو قابل تحمل تر بودن... به خاطر کودکی بود و شیطنت.... چون دنیای آدم ها رو خوب نمیشناختی.... این جا دروغ ها به بهای یک زندگی تمام میشود... باعث مرگ عشق و اعتماد میشود....
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
دست هایت بر تن دیگری می لغزد و خیالت، در اشکِ چشم های من.. تقصیر هیچکس نیست که.... میدانی تنهایی من از کُرگی آغوش نداشت.. که من اقتضای طبیعتم بی کسی است تا همیشه شایعه ای از تو باشد که برای خــــیالم حرف در بیاورد.. همیشه مویی باشد که به جای لمس دست های تو به تن تنـــــــــــــــهایی ام راست شود.. باور کن شایعه اگر شدنی بود تو در آغوش دیگری شیوع نمی کردی.. و تنهایی اگر تمام شدنی بود من شبیه عقربی گرفتار ِ آتــــش از این انزوا، آنقدر جنون نمی گرفتم که زهـــــرم را در سر زندگی، خــــــالی کنم..
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
صبوری می کنم نبودنت را بغض را به امید گره میزنم خواستنم را به غرور گریه را به خنده خاطره را به باد دستم را به عصا و پایم را به جاده صبوری می کنم نبودنت را اما مانده ام قلبم را چه کنم؟ خسته تر از آن است که به کسی بسپارم نه می توانم دفنش کنم و نه با خود ببرم.
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
راه برم ... راه بـــــــــــــــــــرم ... اونقدر برم که دیگه هیچ چی باهام راه نیاد یه سنگ قبر پیدا کنم با دو پُرس گل ِ اضافه .... بشینم و یه دل ِ سیر زار بزنم ... تا هیچ کس فکر نکنه گریه کردنم بی صاحابه ........... صاحاب که داره ... اما دلش به دنیا نیست .... انگار جای انگشتام یه دستگیرست .... دستگیرۀ یه چمدون ....
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
می‌خواهم با کسی بروم، که دوستش دارم. نمی‌خوام بهایِ همراهی را با حساب و کتاب بسنجم، یا در اندیشه‌یِ خوب و بَدش باشم، نمی‌خوام بدانم، دوستم می‌دارد یا نمی‌دارد. می‌خواهم بروم، با کسی که دوستش می‌دارم...!
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
امشب به سیم آخر زده ام آنجا که "نت سکوت" خانه دارد و به من زل زده است این روزها همه حزب باد هستند و من به تبری فکر می کنم که ضربه هایش این ساز را ساخت و وسوسه کلبه و تنهایی در ذهنم می دود دور شوم دور دور ، آنجا که حتی دست خودم هم به من نرسد و این قرصهای ده میل... باور کن دیگر به سیم آخر زده ام آرشه ات را بر من بکش شاید شعر بهتری سرود
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
روزگاری دخترت از تو می پرسد تا حالا عاشق شده ای؟ و تو نشانیِ کسی را می دهی که من نیستم و آن روز من خدا را دلداری می دهم تا از غمِ من خداکشی نکند هنوز باورم نمی شود واقعا تمام شد؟...همین؟ من تو را ببینم و عاشق شوم و تمام؟ به کجایِ قبایِ خداییت بر می خورد خدا اگر کسی به کسی که می خواهد می رسید اصلا خدا را بی خیال ولی با معرفت تو بگو من بعد از تو با خودم چکار کنم؟!
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
اگه ی روز بری میشی اسم پسرم...اما اگه بمونی میشی باباش!!!
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
خدایا… آسمانت چه مزه ایست؟ من تا به حال فقط زمین خورده ام
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
سکسکه ام گرفتـه بــود گفتم مــرا بترسـان؛ دستــم را رها کـرد نفســم بند آمـد.
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
وَقتــــی کهـ رَفــــــتیـ...همهـ گُفتـــــــند خیـ ـ ـ ـآلتـ رآحَتــ... جــــایشــ ـ ـ عـآلیـ استـ...روزِگــارشـ بِهــــتر... امـ ـ ـآ...چهـ کســـــی خیـالـ تو را راحتـ کـــرد؟ کهـ دیـــگر سُــراغـ از منـ نمیـ گـــیریـ... بهـ همـ ـ ـآنـ بهشتــ راحتیـ کهـ از آنتـ شُـد قسمــ... مَنـ اینــجآ بـا بَــرزخـ روز ـهـآیمـ دستـ و پَنجهـ نَــرمـ میـ کُنمـ... خیـ ـآلتـ رآحَــتـ نبــآشد... حـ ـ ـآلـ و روزمـ هیچــ ـ ـ خوبـ نیســــتـ... بَــرگـــــرد...
نگارش در تاريخ 17 / 9 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن

به دنبال ِ همراه ِ "اوّل" نیستم !

 

این روزها اول ِ راه ، همه همراهند....

 

باید به دنبال ِ همراه ِ "آخر" گشت ...

نگارش در تاريخ 17 / 9 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن

 

هر گاه از شدت تنهایی هوس اعتمادی دوباره به سرم می زند

 

خنجرخیانتی که در پشتم فرو رفته در می آورم ..

 

صیقلی عاشقانه..اندکی نمک به رویش.. نوازشش کرده دوباره

 

سر جاییش می گذارم...!!

 

از قول من به آن لعنتی بگویید: خیالش تخت منه دیوانه هنوز به خنجرش هم

 

 وفادارم...

نگارش در تاريخ 6 / 9 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن

ﺭﺳــﻤﺎ " ﺑﺎﯾــﺪ ﺑﻪ ﺑﻌﻀـــــﯿﺎ ﮔﻔـــﺖ :

ﻋﺰﯾـــﺰﻡ ﺷـــﻤﺎ ﻧﻪ ﺩﺍﻓـــﯽ، ﻧﻪ ﭘﺎﻓـــﯽ ... ﺷﻤﺎ ﯾﻪ ﮔﺎﻓــــﯽ ﮐﻪ

ﺭﻭﺯﮔــــﺎﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻭﺳــﻂ ﺧﻠـﻘﺖ.

+خوب که فک می کنم می بینم من

نه نعشه ام نه بی مغز.

اشرف مخلوقاتم!!

که ساده ترش میشه یه

گرگه بارون دیده!!

بر منکرش لعنت..

نگارش در تاريخ 6 / 9 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن



ڪاش مُخــابرآت

یـــﮧ رפּز صبح بهت اس ام اس میــدآد:

مشترڪ محترم و عزیز ما،شُــما قبلا در طولِـ روز فُــلان شُمآره رو دפּیست بار میگرفتـــے

اس ام اس ڪﮧ حرفش رو نزن،

اینقدر زیاد بود ڪه ما حساب ڪتابش از دستمون دَر میرفت

حتے بعضے اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خـפּشگــل بــود

ڪﮧ برا خودمون سیوش میڪردیم

... حَتــے یــﮧ شب، ( پآیــیز بود فڪر کُــنم)، اینقدر حرفاے خوشگل خوشگل میــزدین و ما هم

هِے گوش میدادیم

ڪه پای تلفن خوابمون برد،

یادمون رفت بقیــﮧ پول تلفن شما رو حساب ڪنیم

حالــآ مشترڪ مُحترم و عزیز،چـےشده ڪﮧ این روزا دیگــﮧ خبری اَزت نیست؟چیزے شده؟چرا اون شمارهــﮧ رو دیگــﮧ

نمیگیرے؟

یــﮧ اس ام اس خالـــے هم حتے نمیدے


منِ مخابرآت، اون دوره رو باهاتون زندگے ڪردم، حَقَمــﮧ ڪــﮧ بدونم
تواَم  اِس اِم اِس بدے بگے :

+ بیخیال رفیق،

این روزآ هَــم میگــذَره   .....

نگارش در تاريخ 6 / 9 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن

در آغوشم که می گیری


آنقدر آرام می شوم 

که فراموش می کنم 

باید نفس بکشم

نگارش در تاريخ 6 / 9 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن

 " سکوت" همیشه به معنی رضایت نیست

 

گاهی یعنی "خسته ام " از اینکه مدام به کسانی که

 

هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمی دهند

 

توضیح بدهم......

نگارش در تاريخ 5 / 9 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن

ایســــــتــــاده اَم …
بگـــذار ســـرنوشـــت راهــَـش را بــِـرود … !
مــَ♥ـن ،
همیــن جا ،
کنارِ قــُـول هـایت ،
دُرُســــت روبــرویِ دوسـ♥ــت داشتــَـنت وَ در عُمــــق نبـــودنت ،
مُحـــــکم ایــستادِه ام !!

نگارش در تاريخ 5 / 9 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن

بار اول با معذرت خواهی ..

بار دوم با گريه ..

بار سوم با ريختن غرورت نگهش ميداری ........
...
ولی بار چهارم ...

ديگه نه ميشه , نه بايد کاري بکنی ..

چون حتی اگه بمونه باز موقتيه ..

يعني کسی که دلش با تو نباشه و بخواد بره ،

.

.

.

ميره !

بفهم !

پس فقط برو کنار و بهش بگو :

خداحافظ ....

نگارش در تاريخ 5 / 9 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن

ﯾﻌﻨﯽ میرسد ﺭﻭﺯﯼ

ﮐﻪ ﺭﻭی ﻫﻤﯿﻦ ﺻﻔﺤﻪ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :

ﺁﻣﺪ ....

ﮐﻪ ﺑﻤاﻧﺪ ...

نگارش در تاريخ 5 / 9 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن

 
قابل توجه افراد ساده لوح:
اونی که مدعی بود عاشقتــــــــه
.
.
....
.
.
.
.
هیچ غلطی نکـــــرد ...

دیگه چه برسه به اونی که میگه فقط ی
یه دوستیه ساده
.
.
 
 

نگارش در تاريخ 5 / 9 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن


اگربدانى که هرگز به او نخواهى رسید,

بدترین دلتنگى آن است که کنار او باشى..

نگارش در تاريخ 4 / 9 / 1398برچسب:, توسط سمیرا.حسن

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد