روزهایم سپری شد وجز غم چیز دیگر سراغم نیامد کجایی باران دلم گرفته اغوش تو آرامم میکند میدانم توهم به اندازه من غم داری....
خدایا میبینی من یه آدمم خیلی ضعیفم ولی تو خدایی میدونم که میدونی داغ خیلی چیزها به دلم مونده وموندتا حالا شده این حسو بازی کنی ولی یادت باشه ما آدمیم
خدایا لبه ی پر تگاهم اگر خود را رهاکنم بمیرم سرنوشتم اینگونه بوده یا قسمتم مگر نمیگویند مرگم دست توست مجازاتم خواهی کرد.....
خدایا یادته خیلی وقتا محتاج آغوش یکی بودم ولی قسمتم نکردی حالا که پیر شدم دیگه سیرسیرم از آرزوهای کاغذی که هرگزهرگز لایق ندونستی
سلام به دوستای عسیسم
امروز اومدم ازتون خدافظی کنم
دیگه ب وبم سرنمی زنم...
قراره تااخراین هفته بریم مسافرت
یعنی هنوزروزرفتمون دقیقامشخص نیس.......
بعدشم ک بیام ازمسافرت نزدیک دانشگاهامیشه وبایدبرنامه ریزی کنم ک سفت وسخت بخونم.
ازتمامی دوستای گلم ک تواین مدت سر میزدن ونظر میذاشتن ممنونم.(مث:نیمای عزیز.ابجی گلم زهرا.احسان و......)
ممنون میشم اگ برام دعا کنین دانشگاه ورشته موردعلاقه ام قبول شم....
خدافظ
همه جا پرشده که:
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
من می گویم حق دارند چون دوست داشتن های ما بو داراست
بوی سوء استفاده...
بوی خیانت....
بوی دروغ وبازی می دهد