نذار تنهابمونم ..حسن
نگارش در تاريخ 6 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
کمی دروغ بگو پینوکیو......... دروغ های تو قابل تحمل تر بودن... به خاطر کودکی بود و شیطنت.... چون دنیای آدم ها رو خوب نمیشناختی.... این جا دروغ ها به بهای یک زندگی تمام میشود... باعث مرگ عشق و اعتماد میشود....
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
دست هایت بر تن دیگری می لغزد و خیالت، در اشکِ چشم های من.. تقصیر هیچکس نیست که.... میدانی تنهایی من از کُرگی آغوش نداشت.. که من اقتضای طبیعتم بی کسی است تا همیشه شایعه ای از تو باشد که برای خــــیالم حرف در بیاورد.. همیشه مویی باشد که به جای لمس دست های تو به تن تنـــــــــــــــهایی ام راست شود.. باور کن شایعه اگر شدنی بود تو در آغوش دیگری شیوع نمی کردی.. و تنهایی اگر تمام شدنی بود من شبیه عقربی گرفتار ِ آتــــش از این انزوا، آنقدر جنون نمی گرفتم که زهـــــرم را در سر زندگی، خــــــالی کنم..
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
صبوری می کنم نبودنت را بغض را به امید گره میزنم خواستنم را به غرور گریه را به خنده خاطره را به باد دستم را به عصا و پایم را به جاده صبوری می کنم نبودنت را اما مانده ام قلبم را چه کنم؟ خسته تر از آن است که به کسی بسپارم نه می توانم دفنش کنم و نه با خود ببرم.
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
می‌خواهم با کسی بروم، که دوستش دارم. نمی‌خوام بهایِ همراهی را با حساب و کتاب بسنجم، یا در اندیشه‌یِ خوب و بَدش باشم، نمی‌خوام بدانم، دوستم می‌دارد یا نمی‌دارد. می‌خواهم بروم، با کسی که دوستش می‌دارم...!
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
راه برم ... راه بـــــــــــــــــــرم ... اونقدر برم که دیگه هیچ چی باهام راه نیاد یه سنگ قبر پیدا کنم با دو پُرس گل ِ اضافه .... بشینم و یه دل ِ سیر زار بزنم ... تا هیچ کس فکر نکنه گریه کردنم بی صاحابه ........... صاحاب که داره ... اما دلش به دنیا نیست .... انگار جای انگشتام یه دستگیرست .... دستگیرۀ یه چمدون ....
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
امشب به سیم آخر زده ام آنجا که "نت سکوت" خانه دارد و به من زل زده است این روزها همه حزب باد هستند و من به تبری فکر می کنم که ضربه هایش این ساز را ساخت و وسوسه کلبه و تنهایی در ذهنم می دود دور شوم دور دور ، آنجا که حتی دست خودم هم به من نرسد و این قرصهای ده میل... باور کن دیگر به سیم آخر زده ام آرشه ات را بر من بکش شاید شعر بهتری سرود
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
روزگاری دخترت از تو می پرسد تا حالا عاشق شده ای؟ و تو نشانیِ کسی را می دهی که من نیستم و آن روز من خدا را دلداری می دهم تا از غمِ من خداکشی نکند هنوز باورم نمی شود واقعا تمام شد؟...همین؟ من تو را ببینم و عاشق شوم و تمام؟ به کجایِ قبایِ خداییت بر می خورد خدا اگر کسی به کسی که می خواهد می رسید اصلا خدا را بی خیال ولی با معرفت تو بگو من بعد از تو با خودم چکار کنم؟!
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
اگه ی روز بری میشی اسم پسرم...اما اگه بمونی میشی باباش!!!
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
خدایا… آسمانت چه مزه ایست؟ من تا به حال فقط زمین خورده ام
نگارش در تاريخ 1 / 10 / 1392برچسب:, توسط سمیرا.حسن
سکسکه ام گرفتـه بــود گفتم مــرا بترسـان؛ دستــم را رها کـرد نفســم بند آمـد.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد